شخصی

دل نوشته و داستان

دل نوشته و داستان

سزنوشت گرگ

شنبه, ۲۰ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۵۹ ق.ظ


بایاد زیباترین خالق زیباییها ای زیبای زیبا ای افرینش جانها ای خالق هستی تورا سپاس من امروز هستم وبرای این بودنم سپاس من امروز شادم وبرای شادیم سپاس من امروز در ارامشم وارامشم را سپاس گرمای وجودت راحس می کنم بودنت را سپاس وهمین برای امروزم بس است

روزی ، گرگی در دامنه کوه متوجه یک غار شد که حیوانات مختلف از آن عبور می کنند. گرگ بسیار خوشحال شد و فکر کرد که اگر در مقابل غار کمین کند، می تواند حیوانات مختلف را صید کند. بدین سبب، در مقابل خروجی غار کمین کرد تا حیوانات را شکار کند.
روز اول، یک گوسفند آمد. گرگ به دنبال گوسفند رفت. اما گوسفند بسرعت پا به فرار گذاشت و راه گریزی پیدا کرد و از معرکه گریخت. گرگ بسیار دستپاچه و عصبانی شد و سوراخ را بست. گرگ گمان می کرد که دیگر شکست نخواهد خورد.
روز دوم، یک خرگوش آمد. گرگ با تمام نیرو به دنبال خرگوش دوید اما خرگوش از سوراخ کوچک تری در کنار سوراخ قبلی فرار کرد. گرگ سوراخ های دیگر را بست و گفت که دیگر حیوانات نمی توانند از چنگ من بگریزند.

روز سوم، یک سنجاب کوچک آمد. گرگ بسیار تلاش کرد تا سنجاب را صید کند. اما سرانجام سنجاب نیز از یک سوراخ بسیار کوچک فرار کرد. گرگ بسیار عصبانی شد و کلیه سوراخ های غار را مسدود کرد. گرگ از تدبیر خود بسیار راضی بود.
اما روز چهارم، یک ببر آمد. گرگ که بسیار ترسیده بود بلافاصله به سوی غار پا به فرار گذاشت. ببر گرگ را تعقیب کرد. گرگ در داخل غار به هر سویی می دوید اما راهی برای فرار نداشت و سرانجام طعمه ببر شد.


کارشناسان و متفکران می گویند: که مطلق گرایی نشانه اشتباه است.
مذهب شناسان گفته اند: که بستن راه دیگران قطع راه برگشت خود است.

کارشناسان علم محیط معتقدند: کسی که تعادل در عادات و طرز زندگی موجودات را برهم بزند، میوه ی تلخ آن را خواهد چشید!!!!!

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۲۰
فاطمه خان حسین پور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی