شخصی

دل نوشته و داستان

دل نوشته و داستان

من از خدا خواستم

دوشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۷ ب.ظ


من از خدا  خواستم که پلیدی های مرا بـزداید
خدا گفت : نه
آنها برای این در وجود تو نیستند که من آنها را بزدایم، بلکه آنها برای این در تو هستند که تو در برابرشان پایداری کنی

*

من از خدا خواستم که بدنم را کامل سازد
خدا گفت : نه
روح تو کامل است. بدن تو موقتی است

*

من از خدا خواستم به من صبر شکیبائی دهد
خدا گفت : نه
صبر و شکیبائی بر اثر سختی ها به دست می آید. صبر دادنی نیست بلکه به دست آوردنی است

*

من از خدا خواستم تا به من خوشبختی دهد
خدا گفت : نه
من به تو برکت می دهم ؛ خوشبختی به خودت بستگی دارد

*

من از خدا خواستم تا از دردها آزادم سازد
خدا گفت : نه
درد و رنج تو را از این جهان دور کرده و به من نزدیک تر می سازد

*

من از خدا خواستم تا روحم را رشد دهد
خدا گفت : نه
تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را می پیــرایم تا میوه دهی

*

من از خدا خواستم به من چیزهائی دهد تا از زندگی خوشم بیاید
خدا گفت : نه
من به تو زندگی می بخشم تا تو از همه آن چیزها لذت ببری

*

من از خدا خواستم تا به من کمک کند تا دیگران را همان طور که او دوست دارد، دوست داشته باشم
خدا گفت : … سرانجام مطلب را درک کردی ...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۱
فاطمه خان حسین پور

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی